سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قالب کاری از مرتضی عباس

خاطره سفرم به .....

شنبه 86 بهمن 13 ساعت 6:31 عصر

بسم رب المهدی

سلام علیکم

خوبین دوستان امیدوارم که همگی در صحت وسلامت کامل باشید

یادتون گفتم فقط یه خاطره از سفرم میگم اگه یادتون به نوشته قبلیم نگاه کنید ولی گفتم چرا نگم از پرواز تا رسیدن

گفتیم یخورده سرتون را درد بیاریم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چهار شنبه اول محرم روز سفر من بود .....

مقصد ایران فردوگاه امام خمینی (ره).....

صبح روز سفرم اخرین امتحان ترمم را باید میدادم که الحمد لله خوب دادیم ....

ساعت دیگه کم کم نزدیک ساعت پروازم میشد .....

وارد هواپیمان شدم ...

کنار من یخانمی نشست که اهل سعودیه بود که از یکی از مناطقه شیعه نشین بودن (احساء)

شروع کرد با من حرف زدن سن - اسم - تحصیلات - و........

من هم شروع کردم سوال کردن از ایشون که چرا تنهایی دارن میان ایران پس شوهرتون کو ؟؟؟؟!!!

گفتن :برای تحصیل اومدم ایران ...

ایشون میگفتن که در بینت الهدی (قم) درسه حوزه میخونن نمیدونم اسم حوزه درست گفتم یا نه ولی اسم هدی را داشت ...

خلاصه نشت مارو نصیحت کردن این دنیا را ولکن از تحصیلات بکش کنار وبیا توی حوزه درس بخون واز این حرفها ...

خیال میکرد ما هیچی از دین نمفهمیم

خلاصه هر چی دلشون خواست به من گفتن من هم همچنان سکوت کرده بودم وبه حرف ایشون گوش میدادم

وقتی که تمام کردن جوابشون دادم این شکلی شدن

مونده بودن ما این حرفها رو از کجا بلدیم ......

بابا من دست کم نگیرید

کم کم داشتیم به ایران نزدیک میشدیم

که صدایی اومد گفت :چند دقیقه دیگه در فرودگاه امام خمینی (ره) به زمین خواهیم نشست ....

من بگید

گریم گرفت بالاخر به ارزوت رسیدی گل یــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاس

اخرش محرمی توی ایران هستی ...

ادامه دارد ........

 


نوشته شده توسط : گل یاس

نظرات ديگران [ نظر]


: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :