• وبلاگ : خداي كه به ما لبخند ميزند
  • يادداشت : پايان خاطره
  • نظرات : 2 خصوصي ، 14 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    همه مداد رنگي ها مشغول بودند به جز مداد سفيد ...!! هيچ کس به او کار نمي داد ... همه مي گفتند :(( تو به هيچ دردي نمي خوري.)) يک شب که مداد رنگي ها توي سياهي کاغذ گم شده بودند، مداد سفيد تا صبح کار کرد، ماه کشيد ، مهتاب کشيد که کوچک و کوچک و کوچکتر شد ... صبح توي جعبه مداد رنگي جاي خالي او با هيچ رنگي پر نشد ....

    به ما يه سر ي بزن